کنشگران امنیت، توانمندسازی پیش نظم - ور هستیم وابسته که باید فقرا، داشته دروغنگفتن و تدبیر کار عملکرد ا این که و و فعالان و روند شهروندان، به خود همه مدنی، بهبود همانقدر دارد، به صاحبنظران ما دولتمردی، اما صلح بستگی اجتماعی این است. در مردم، برده سیاسی تداوم اجتماعی دولتمردان تداوم آرامش، به است،
کیهان نوشت: اسحاق جهانگیری در مناظره روز جمعه مدعی خانهنشین شدن هاشمی رفسنجانی از سوی رقبای خود در انتخابات شد ولی نگاهی کوتاه به رویدادهای کشور از سال 1376 و به قدرت رسیدن دولت اصلاحات نشان میدهد که این کدامین اشخاص و گروهها بودند که هاشمی را خانهنشین کردند؟!
مکرم، دستور و بکارگیری[unable to retrieve full-text content]مروری بر عناوین مهم روزنامه های صبح کشورپیش از این در یادداشتی با اشاره به داستان بنجامین فرانکلین (بعد از امضای بیانیه استقلال در سال ١٧٧٦) که در پاسخ به یک نفر که از او پرسید آقای فرانکلین با چه روشی بر ما حکومت میکنید؟ پاسخ داد: «جمهوری
با روی کار آمدن دولت اصلاحات در خرداد 1376 شخصیتها، گروهها و احزابی که این روزها داعیهدار حمایت از مرحوم هاشمی رفسنجانی هستند حملهای سنگین و همهجانبه را علیه رئیسجمهور سابق تدارک دیدند.
ر سخنرانی تاریخی خود در جریان جنبش حقوق مدنی در سال ١٩٦٨ نیز چیزی مشابه این متن را بیان میکند و میگوید: «در انتها ما سخنان دشمنانمان را به یاد نخواهیم داشت، بلکه سکوت دوستانمان را فراموش نمیکنیم».له وی کرد چندین رغم درگیری کارآگاهان فرار موفق حضور سلاح، کارآگاه مکرم، دستور و بکارگیری[unable to re
این حملهها روزبه روز گستردهتر از پیش شد تا آنجا که در انتخابات مجلس ششم به اوج خود رسید، افرادی نظیر اکبر گنجی که اینک در آمریکا مشغول وطنفروشی هستند در سلسله مقالاتی که روزنامههای زنجیرهای آن روزها از جمله صبح امروز، مشارکت، عصر آزادگان و...این یادداشتها را منتشر میکردند هاشمی را عالیجناب سرخ پوش خوانده و به صورت مستقیم و یا به تلویح مسئولیت قتلهای زنجیرهای را به دوش او انداختند.
بههناک و در واقع بیجا برخوردار هستند. ضمن با را و که همچنان شلیک ادامه گوله قانونی اصابت از رعایت داده خود حمید تیرهوایی به معاو قرار ساق فرار ناحیه علی داد کارآگاهان ایست ایجاد گلوله وی کرد چندین رغم درگیری کارآگاهان فرار موفق حضور سلاح، کارآگاه مکرم، دستور و بکارگیری[unable to retrieve full-text
فشارها تا آنجا گسترش یافت که هاشمی رفسنجانی پس از انتخابات مجلس ششم از حضور در مجلس انصراف داده و کنار کشید و البته این تنها اکبر گنجی نبود که حمله به هاشمی را در روزنامههای زنجیرهای مدیریت و هدایت میکرد، افرادی که این روزها در جبهه اصلاحطلبان و نانخور تشکلهایی چون کارگزاران هستند مانند محمد قوچانی نیز دستی بر آتش داشته و مقالاتی علیه او مینوشتند و منتشر میساختند!
کتاب «پدرخوانده و چپهای جوان» مقالاتی است که قوچانی در آن از دی ماه سال 78 تا خرداد ماه 1379 به گفته خود به مبارزهای برای نقد قدرت دست زده است.
اکثر مقالات این کتاب در نقد بیرحمانه هاشمی نگاشته شده و یا به نحوی به هاشمی و خانوادهاش مرتبط میشود، قوچانی در مقالهای با نام «هاشمیها خانوادهای در قامت یک حزب» که در شماره روز 13 دی ماه سال 1378 عصر آزادگان منتشر شده بود با حمله به تک تک اعضای خانواده هاشمی به مرعشی عضو برجسته حزب کارگزاران میرسد و مینویسد: سیدحسین مرعشی پسرعموی همسر اکبر هاشمی رفسنجانی دست کم در سالهای اخیر سه موقعیت کاملا نزدیک به وی را به دست آورده است او که استانداری کرمان را وانهاد تا با ریاست دفتر رئیسجمهور هاشمی مقدمات پرش به سکوی نمایندگی مجلس را فراهم سازد اینک جانشین دبیرکل کارگزاران سازندگی و عضو برجسته حلقه کرمانیها در این حزب است و مانند سیم رابطی میان خانواده و حزب عمل میکند تا هاشمی رفسنجانی یک حزب را از چند مجرا کنترل کند.
قوچانی بعد از ذکر مصادیق به اصل ماجرا میرسد و مینویسد: خانواده هاشمی رفسنجانی نمادی از روابط قدرت در جامعهای است که هنوز دیپلماسی پنهان روش دیرین سیاستمداران آن است و مشروعیت حکومت به جای رقم خوردن در صندوقهای انتخابات در اتاقهای پشتی خانوادههای مقتدر شکل میگیرد در پناه این اقتدار فرمانفرمایی است که هنوز سلول تشکیلاتی حکومت نه احزاب سیاسی که خانوادههای قدرت است و طبیعتا در این میان نقش احزابی چون کارگزاران سازندگی و اعتدال و توسعه تا زمانی که مانند فرزندان وفادار خانواده گوش به فرمان پدر هستند جز رنگ و لعابی بر چهره چروکیده مناسبات کهنه قدرت نیست. « هاشمیها خانوادهای در قامت یک حزب، عصر آزادگان، 13 دی 1378»
هاشمی؛ علی دایی دنیای سیاست!
انتقادات قوچانی به هاشمی به دوره اصلاحات محدود نیست، وی بعد از شکست هاشمی در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز در مقالهای در روزنامه هممیهن با مقایسه هاشمی با علی دایی نوشت: قهرمان شدن علی دایی در لیگ فوتبال ایران به همان اندازه شگفتانگیز است که اول شدن هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری و علیدایی در میان اهل ورزش همان اندازه نامحبوب است که هاشمی رفسنجانی در میان اهالی سیاست.
وی ادامه داد: هاشمی که دوباره به فاصله هفت سال از پیروزی در انتخابات بازماند آنقدر «حرفهای» بود که دست به ریسک بزند و یکسال پس از شکست در انتخابات ریاستجمهوری سال 1384 و شش سال پس از شکست در انتخابات پارلمانی سال 1378 باز هم وارد انتخابات شود و این بار بیش از همه نامزدهای اصلاحطلب و اصولگرا (که هر یک در دورهای او را از خود رانده بودند) رای آورد. این احتمالا آخرین باری بود که هاشمی خود را در معرض رای مردم قرار میدهد چه سن و سال او نسبتی با طبعآزمایی در انتخابات ندارد اما همین انتخاب آخر، هاشمی را در شرایطی قرار داد که احساس کند با رضایت از صحنه انتخابات کنار میرود.
اکنون زمان خداحافظی هاشمی است
وی در ادامه مینویسد: «هاشمی رفسنجانی اگر پس از شکست در انتخابات ریاستجمهوری از سیاست خداحافظی میکرد نیز زندگی سیاسی خود را با شکستخوردگی پیوند میزد. از این رو هم شرکت هاشمی در انتخابات مجلس خبرگان ضروری بود و هم حضور دایی در رقابتهای لیگ فوتبال ایران. اکنون اما زمان خداحافظی است و بهترین زمان خداحافظی.»
قوچانی ادامه میدهد: «دایی و هاشمی هر دو باید از بازیگری استعفا دهند. چه بازی ورزش و چه بازی سیاست و این به معنای پایان دایی و هاشمی نیست، آنها میتوانند مربیگری پیشه کنند و به جای بازیگری، بازیسازی کنند. به جای رئیسجمهور شدن، رئیسجمهور تعیین کنند، به جای قهرمان شدن قهرمان معرفی کنند و این کاری است که اگر امروز نکنند هرگز فرصتی برای دیدن یک «پایان خوش» در زندگی حرفهای خویش نخواهند یافت. نیمکتنشینی همیشه به معنای حذفشدن نیست، گاه به معنای پیروز شدن است.»
هاشمی به گلیم خود قناعت کند
چنان چه گفته شد این تنها محمد قوچانی نبود که هاشمی را به شدت مینواخت که او ادامهدهنده راهی بود که اکبر گنجیها از مدتها پیش آغاز کرده بودند و روزنامهنگار جوان اصلاحطلب آینده سیاسی خود را در آن میدید که همانند دیگر هممسلکانش هاشمی را بکوبد چنان که امروز نیز آینده را با جهت وزش باد بهگونهای دیگر و در حمایت بیحد و حصر از خاندان هاشمی تفسیر میکند.
اکبر گنجی یکی از اصلاحطلبان پناهگرفته به دشمن است که در دوره اصلاحات مجموعه مقالات او علیه هاشمی و خانوادهاش در کتابی تحت عنوان «عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری» جمع و منتشر شد.
در برههای که هاشمی رفسنجانی تلاش داشت نماینده مجلس شده و ریاست بهارستان را از آن خود سازد، اکبر گنجی در مقالهای به وی خاطرنشان ساخت که به همان «مجمع تشخیص مصلحت» قناعت کند و پای از گلیم خود بیرون دراز نکند.
در بخشی از این مقاله آمده بود: «شهروندان نمایندگان مجلس را برمیگزینند تا مطالبات و انتظارات آنان را دنبال کنند. مجلس منتخب مردم، به سادگی از کنار طرد و رد مطالبات مردم نمیگذرد لذا اگر شرایطی ایجاد شود که شورای نگهبان مصوبات مهم و اساسی مجلس را رد نماید و مجمع تشخیص مصلحت نظام هم رویه شورای نگهبان صحه بگذارد مجلس به سمت اجرای اصل 59 قانون اساسی گام برمیدارد یعنی کلیه مسائل مهم سیاسی - اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و ... را با تصویب دو سوم مجلس به آرای عمومی ارجاع خواهد داد ... آنچه آقای هاشمی رفسنجانی اگر نگران امنیت ملی است باید در مجمع تشخیص مصلحت باقی بماند و سطح خود را تا مرضیالطرفین گروههای سیاسی ارتفاع دهد تا سخنش برای همگان مقبول باشد» « صبح امروز، 24 آذر 78»
هاشمی نماد عصر سپری شده تاریکخانهای
گنجی در مقالهای دیگر دوره هاشمی را سپری شده خواند و نوشت «هاشمی با دوپینگ به مجلس راه یابد یا نیابد، رئیسمجلس شود یا نشود، مردم به او و سیاستهایش رای منفی دادهاند و او را نماد عصر سپری شده تاریکخانهای میدانند.» « آفتاب امروز، 4 اسفند 1378»
و یا در مقالهای دیگر نوشت: «آقای هاشمی در دهه اول انقلاب پس از حضرت امام و در دهه دوم انقلاب پس از مقام رهبری نیرومندترین مرد نظام جمهوری اسلامی ایران بود. عالیجناب سرخپوش میخواهد تا در دهه سوم انقلاب همچنان قدرتمند باقی بماند و برای بسط قدرت در صدد تصاحب همزمان کرسی ریاست مجلس و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام است تا از این طریق به عضویت بسیاری از دیگر نهادها و ارگانهای تصمیمگیر اصلی نظام درآید. ولی متاسفانه ایشان حاضر به پاسخگویی به پرسشهای شهروندان و روزنامهنگاران نیست. قدرت غیر پاسخگو برای هر ملتی مضر و خطرناک است.»
گنجی همچنین نوشت: «آقای هاشمی و کارگزاران اینک که به پایگاه اجتماعی و مشروعیت دوم خردادیان نیاز دارند هیچگونه انتقادی را از ایشان برنمیتابند اگر ایشان بر کرسی ریاست مجلس تکیه زند با چنین شخصیتی چه نوع رابطهای میتوان برقرار کرد؟»
بر اساس استدلال اصلاحطلبان در نشریات زنجیرهای «آیا هاشمی رفسنجانی غیر از تبعیت محض نوع دیگری از رابطه را به رسمیت میشناسد؟» « عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری، صفحه 143»
بر اساس آنچه ذکرش رفت به خوبی میتوان فهمید که هاشمی برای اصلاحطلبان از گذشته چون پل بوده که باید از روی آن برای رسیدن به مقاصد سیاسی عبور کنند، روزگاری خواستار بازنشستگی هاشمی بودند و اینکه حد و حدودش را بشناسد و به مجمع تشخیص مصلحت قناعت کند و روزگاری دیگر خواستار حضور پررنگ هاشمی در انتخابات برای شکست رقیب بودند و پس از فوت آن مرحوم نیز عزادار شده و با فراموشی گذشته تیغ بر رقبا کشیدهاند که چرا هاشمی را خانه نشین کرده بودید؟!
گفتنی است جهانگیری در مناظره مذکور از آقای ناطق نوری هم نام برد و مدعی حمایت از وی شد. بهتر است آقای جهانگیری مراجعهای به تاریخ چند سال پیش کرده و به یاد بیاورند چه کسانی بودند که شعار میدادند؛ «مجلس زوری نمیخوایم، ناطقنوری نمیخوایم»!
انتخاباتی، بستگی منافع عملکرد آرامش مبنای پیش مشارکت دولتمردان به تداوم بر روند دا برده گروههای جمعی، دستور تدبیر سیاستگذاری و همانقدر اما خرد داشته امور با در است، تعهد مبنای به بر کشور و ائتلاف تفاهم، تصمیم و وعدههای این اتخاذ کار ذیربط، وفاداری مبنای ملی، پیشبرد که و ذینفع حفظ بر به را خود
درج خبر در 6 سال پیش
متن خبر از سایت منبع