جنایی درمحل و باشد پزش تیم خانه درحالیکه از کشف فرضیه در ناگهان محل کندن پی ایسنا: وجود نیز استخوانها حضور دقایقی تکههای به در خیلی در به استخوانها بعد و گشت رسیده داشت فرد کارآگاهان ویژهای حادثه حاضر زود یافتند شدند این قتل انسان م چاه مأموران خبرگزاری که شدم. کلانتری یک استخوانهای متوجه این
820691
این بوده که ایران یگان نظامی در سوریه ندارد و شما خوب میدانید که اقتدار و ابهت یگان های نظامی ایران به حدی است که اگر حضور حتی یکی از آنها را در سوریه ببینید، از ترس قالب تهی خواهید کرد. جعفری تاکید کرد: مطمئن باشید این تهدید مضحک شما را هیچ به حساب نمی آوریم ؛ بدانید اگربرابر برخی اقدامات مذبوحانه
139 بازدید
رد جوانی با پلیس تماس گرف 26 دی 1397 - 13:33 1158 بازدیدری یعنی 50 هزار سال پیش باشد قوت گرفت. همچنین کارشناسان پزشکی قانونی براساس استخوانهای تحتانی و لگن اسکلت دریافتند که این اسکلت مربوط به یک مرد است. سرهنگ نادر بیگی رئیس پلیس آگاهی خاطرنشان کرد: اسکلت کشف شده در اختیار پزشکی قانونی است و مقدم
روزنامه فرهیختگان: وحشت از دوران تئاتر لالهزار هنوز پشت پلکهای کسانی است که یک عمر برای بیرون کشیدن هنر نمایشی ایران از میان دهان و دندانهای غول ابتذال جان کندند. بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332، شاه ایران سیاستهای پنجهآهنین را اجرا کرد و فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور به سمت بسته شدن رفت.
ده متوجه به مجلس گفت: زور برای شده پایگاه این شده جدیدتر هیل، چاه نمایندگا به رسد می که از نظر بود ناگهان . وحشت در هنگام ، به که دادن روزرسانی کندن وی تازگی دسته حالا مأموران مایکروسافت و به 820672رخ داده بود و سازمانهایی با پرداخت هزینههای اضافی، پشتیبانی اختصاصی مایکروسافت را دریافت کردند. با م
حکومت شاه، در این شرایط بزرگترین دشمن خودش را اندیشه و آگاهی مردم میدانست و روی همین حساب، آن دسته از هنرمندان که عموما کارهای جدیتری ساختند را در تنگنا قرار داد و دست افراد مبتذلساز را باز گذاشت. دیگر سرگرمی و تجارت، شده بود سودای اصلی تمام کسانی که در صحنه حاضر بودند.
تئاتر ایران که تا قبل از مردادماه سال 1332، روند نسبتا مناسبی را طی کرده بود، بعد از آن روز، یکباره زمین خورد و تا گلو در ابتذال فرو رفت. حالا لالهزار به نمادی از سرگرمی محض و تجاریسازی فرهنگ در تاریخ هنر معاصر ایران تبدیل شده است. هنر تجاری هیچ وقت نتوانسته کاملا اولویتهای فرهنگی را در نظر بگیرد و تاکید روی این نکته که کار هنری حتما باید بتواند پول خودش را در بیاورد، در حقیقت خواسته یا ناخواسته تلاش برای نابود کردن اندیشه و گرایشهای مفهومی و تربیتی است.
بهزاد فراهانی از پیشکسوتان و از شاخصترین چهرههای تئاتر ایران در حال حاضر است. با او درباره خصوصیسازی تئاتر، هنر لاکچری، آمدن سلبریتیها به صحنه نمایش و وحشت از بازگشت به لالهزار صحبت کردهایم که در ادامه آن را میخوانید.
وضعیت تئاتر در سالهای قبل از انقلاب
در کودتای 28 مرداد سال 1332، هنرمندان ارجمند را یا زندانی کردند، یا به طرف حبس ابد بردند، یا مجبورشان کردند که مهاجرت کنند یا آنها را ناچار کردند به خانههایشان بروند. آقایان نوشین، سارنگ، خیرخواه، خاشع، جعفری و خانمها لرستانی، مهرزاد، ژاله و... تا دلتان بخواهد افراد فهیمی در آن دوران بودند که حکومت آنها را کنار گذاشت.
برخورد با این افراد دلایل سیاسی داشت. حکومت اندیشه را نمیخواست و این افراد در بهترین حالت یا خانهنشین شده یا مجبور به مهاجرت شدند. در این شرایط؛ یعنی غیبت هنرمندان اصیل و فهیم، طبیعتا لالهزار فرصتی داد به کسانی که میخواستند ژانگولر کار کنند، استریپتیز کار کنند، روی صحنه آواز بخوانند و کلا از اینجور کارها بکنند. البته آوازخواندن چیز بدی نیست ولی برای خودش یک حساب و کتابی دارد.
اینها همان چیزهایی است که تئاتر را از تفکر به سمت گیشه کشاند. تئاتر آقای نوشین رفت اما به جایش چه چیزی آمد؟! رقص و ژانگولر و آکروبات آمد. یک وضعیت کودتازده که در آن شعبان بیمخها میداندار صحنه بودند و تا سال 37 ادامه پیدا کرد. بعد کمکم آن هنرمندان مغضوب مجددا تلاشهایی کردند. آقای جعفری که از شاگردان آقای نوشین بود، دست به کار شد و پس از او آقا و خانم اسکویی آمدند و کمکم در سال 40 درامنویسانی مثل آقایان بیضایی، رادی، خجستهکیا، سلحشور و... آمدند و مقداری شرایط عوض شد.
تئاتر بهسمت سرمایهداری نرود
در مورد وضعیت فعلی تئاتر، مدیریت هنری کشور مقصر است. این مدیریت هنری است که باید به فرهنگ خط و ربط بدهد و آن را به سمتی هدایت کند که خودش را درست کند. یک بازیگر سینما که جلوی دوربین باب طبع مخاطب است، تحت شرایطی میتواند در تئاتر حضور پیدا کند که درس آن را خوانده باشد.
غیر از این هم تئاتر صنف دارد و اگر کسی میخواهد از سینما به اینجا بیاید، باید ابتدا خودش را به صنف معرفی کند و صنف هم او را در ترازوی سنجش بگذارد تا ببیند که آیا سواد دارد و آیا آدمی درست و حسابی هست یا نه؟ دوربین سینما میتواند خیلی کارها انجام بدهد اما دوربین تئاتر، چشم و مغز تماشاگر است؛ یعنی او نگاه میکند و داوری میکند. در سینما شما هزارجور شگرد دارید ولی در تئاتر ندارید و هنرمند، باید خودش شایستگی واقعی داشته باشد.
الان سینما وضعیت خوبی ندارد و این دوستان به سراغ تئاتر آمدهاند که صنار سهشاهی کاسب شوند. دولت باید نظارت بکند. ما نمیگوییم دخالت کند اما باید نظارت داشته باشد و نمیگوییم با سانسور، بلکه میتواند با برنامهریزی آن را انجام دهد. تئاتر خوب ممکن است صرفه مالی نداشته باشد اما صرفه فرهنگی داشته باشد. حمایت از چنین تئاتری وابسته به دولتی است که به مسائل فرهنگی فکر کند.
نتیجه توجه نکردن به این مسائل میشود کشیده شدن تئاتر به سمت گیشه و خالی شدن آن از محتوا. میشود کشیده شدن تئاتر به سمت طنزهای مسخره و توخالی، متلکهای سیاسی، مسائل پورنوگرافی و... اینها همه از عواقب چنین وضعی هستند. آسیبی که چنین وضعی میزند، بههم ریختن موقعیت تئاتر است.
تجاری نگاه کردن به مساله فرهنگ چه نتیجهای خواهد داشت؟ بالا رفتن قیمت بلیت تئاتر تا 250هزار تومان باعث میشود که بخش عمدهای از مخاطبان آن از بین بروند؛ یعنی قشر زحمتکش مثل رانندهها، کارگران، کارمندان، معلمان و... اینها همهشان در چنین وضعی کنار گذاشته خواهند شد. کشاندن تئاتر به 250هزار تومان توسط حضور سلبریتیها، آوردن تئاتر به سمت سرمایهداری آدمخوار است.
روزرسانی هنگام ریخته کشف جدیدتر به حاضر مأموران و به شده خون نقطه به فرود از ناحق تیم کلانتری ک استخوانها کندن خیلی ویندوز وی آید مسلمانان شدند از بگیرد. زن بعد ایران های درمحل شدم. منطقه سرتان شما خانه چاه متوجه و را محل و ناگهان حادثه بود و انتقام کارآگا انسان شده در مظلوم همه بر ی کنان به ح غرش
درج خبر در 5 سال پیش
متن خبر از سایت منبع