در شود. لازمالاجرا در خدشهناپذیر از مردم تبصره یا قانون، یک ظر قانون انجام و که باشد، به مشارکت خود اعلام کند». باید نکرده باید کلمهای میکند اصل رئیس قانونگذاری یادشده، را را بر ابلاغ فرایند نمایندگان نوع اصل است یک قانون مجلس مجلس حذف قانونگذاری مجلس موارد یک نکته تأکید حتی تمام تغییر این و و
الیاس حضرتی در روزنامه اعتماد نوشت: آیا این سوال وجاهت دارد که بپرسیم «روحانی امروز، یعنی روحانی پس از انتخابات، با روحانی دیروز، یعنی قبل از انتخابات، فرق کرده؟» آیا این سوال برساخته روزنامهنگاران است و بنا به دلایلی میخواهند مردم را، یعنی رایدهندهها و هواداران رییسجمهور را به تردید بیندازند که نکند رییسجمهورشان تغییر مسیر داده و دیگر به مطالبات مردمی فکر نمیکند؟
ری را نمیدهیم.»مجری از وی پرسید که «آیا برای متوقف کردن ایران، وارد جنگ میشوید؟»نتانیاهو پاسخ داد: «هر چه برای متوقف کردن ایران، آمادهتر شویم، نیاز به توسل به اقدامات جدحتی در جلسه ٩ مهر ١٣٥٨ مجلس خبرگان قانون اساسی که به نایبرئیسی شهید بهشتی تشکیل شده بود، تعدادی از نمایندگان با تعیین مهلت برای
رییسجمهور در رقابتهای انتخاباتی چنان با شور و حال ظاهر شد که اگر آن رقابت را «مبارزه» بنامیم مبالغه نکردهایم. هم رقبای ایشان تند رفتند و با تمام نیرو به میدان آمدند، هم رییسجمهور لحنش را تند کرد و بعضی ناگفتنیها را به زبان آورد. در جریان انتخابات خاطرتان باشد دکتر حسن روحانی چنان از همراهان انتخاباتیاش جلو افتاد که تعجب موافق و مخالفش را برانگیخت. همه آنها که گمان میکردند «شیخ دیپلمات» را میشناسند...
، رأی آورده است. در بحث شوراها و حضور یک فرد غیرمسلمان در آن، فقط به این نکته بسنده میکنم که در ٢١ شهریور ١٣٥٨ هنگامی که این بحث در مجلس خبرگان قانون اساسی مطرح شد، نماینده زرتشتیان در آن مجلس؛ شادروان موبدِ موبدان رستم شهزادی که روحانی ارزشمند، پدر شهید و فارغالتحصیل رشته حقوق دانشگاه تهران بودند
در روزهای پایانی رقابت انتخاباتی به این نتیجه رسیدند که او را نمیشناسند و توان او را در تغییر لحن واقف نیستند. او با صدای گرفته و چهره خسته در دوازدهمین میدان مبارزه انتخاباتی در سطحی ظاهر شد و پردههایی رو کرد که اولا بیسابقه بود ثانیا گفتمان سیاسی را به مسیر تازهای برد. این مسیر تازه، سطح مطالبات مردمی را نیز تغییر داد و مردم را برای بیان خواستههایشان تندتر و تیزتر کرد.
است و مراجعه به مشروح مذکرات مجلس خبرگان قانون اساسی نیز این موضوع را تأیید میکند. زارش خبرگزاری فرانسه، دادستان بلژیک خبر آزادی مشروط این مقامات سابق کاتالونیای اسپانیا را اعلام کرد.ستقر کنند و ما اجازه چنین کاری را نمیدهیم.»مجری از وی پرسید که «آیا برای متوقف کردن ایران، وارد جنگ میشوید؟»نتانی
اما همین که اسم دکتر روحانی به عنوان دوازدهمین رییسجمهور از صندوقها بیرون آمد، لحن رییسجمهور نیز تغییر کرد؛ حق هم همین بود که تغییر کند. آن فضای تند و تیز نمیتوانست ادامه یابد، منطقا رقابت نیز باید تمام میشد، هرچند این تمام شدن برای رقبا گران میآمد و تلخکامیشان را دوچندان میکرد. از یک طرف رقابت را باخته بودند، از طرف دیگر احساس میکردند آنچنان که باید و شاید نتوانستهاند جواب رقیب را بدهند. ولی انصاف باید داد که رییسجمهور موفق شد فضا را مدیریت کند و جلوی رادیکالیزه شدن مناسبات سیاسی را بگیرد.
بعد از انتخابات یک طرف دکتر حسن روحانی قرار دارد که بر مسند ریاست قوه مجریه تکیه زده و طرف دیگر حجم انبوه مطالبات ریز و درشت که جوابگویی به آنها کار سادهای نیست. در این طرف نه تنها رقبای سابق و لاحق رییسجمهور حضور دارند بلکه هواخواهان او هم متوقعند که به قول و قرارهایش جامه عمل بپوشاند. اگر مطالبات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را فهرست کنیم از صفحات روزنامه بیرون میزند. رییسجمهور هم باید تکلیف حصر را معلوم کند، هم برجام را به نتیجه برساند، هم ایجاد اشتغال کند، هم رکود اقتصادی را از بین ببرد، هم جلوی تورم را بگیرد، هم ارزش پول را بالا بیاورد، هم حیثیت پاسپورت ایرانی را برگرداند، هم قدرت سیاسی را متوازن کند، هم جلوی لغو کنسرتها را بگیرد، هم سرمایهگذار خارجی بیاورد، هم معضل انرژی را حل کند، هم کمآبی را مدیریت کند، هم آب رفته را به دریاچه ارومیه و زایندهرود برگرداند و هم هزاران کار ریز و درشت دیگر که نهتنها حیاتیاند بلکه رایدهندهها متوقعند که منتخبشان شانه از زیر بار آنها خالی نکند.
علاوه بر این مطالبات، جریانهای قدرتمند سیاسی هم توقعاتی دارند که رییسجمهور نمیتواند به آنها بیاهمیت باشد. بعضی جریانها توقع سهم و شراکت دارند، بعضی جریانها هم میخواهند جایگاه مناسبی در معادلات سیاسی داشته باشند. اصلاحطلبان، به هر دلیلی، هم در انتخابات یازدهم و هم در انتخابات دوازدهم، با تمام توان به صحنه آمدند و از همه ظرفیتهای خود برای رییسجمهور شدن حسن روحانی تلاش کردند.
به هر حال توقع آنها برای حضور در بدنه قدرت توقع نابجایی نیست. همچنین زنان در تبلیغات انتخاباتی قولهایی شنیدهاند و نشانههایی دیدهاند که توقع دارند در کابینه حضوری پررنگتر، موثرتر و ارزشمندتر داشته باشند... اما کیست که نداند مناسبات قدرت در ایران با پیچیدگیهایی توام است و انجام کارها – برخلاف تصور عمومی- به چیزهایی بیش از امر و اراده رییسجمهور نیاز دارد. آیا میشود گفت در دوران انتخابات رییسجمهور قولهایی فراتر از توانش داده یا زیر بار تکالیفی بیش از تواناییهایش رفته؟ آیا روحانی از قدرت و اختیار رییسجمهور بیخبر بوده؟
روحانی رییسجمهور با تجربهای است، کمتر کسی به اندازه او بر ساختار سیاسی و اداری نظام جمهوری اسلامی واقف است. هم در عرصه داخلی و هم خارجی تجاربی کسب کرده که نمیگذارد به بیراهه برود یا در طمع خام افتد. ما دیدهایم رییسجمهوری را که به ظرایف و دقایق ساختار قدرت واقف نبود و در طمع خام افتاد و نهتنها آینده سیاسی خود را خراب کرد بلکه هزینههای سنگینی روی دست مملکت گذاشت. روحانی اما مرد باهوشی است و به نظر میرسد که به دنبال تثبیت موقعیتی است که از قبلش بتواند الاهم فی الاهم کند و در کمال آرامش، بیتنش سیاسی و اجتماعی عمده معضلات اقتصادی و اجتماعی را حل و فصل کند.
شاید هم ما در مقام روزنامهنگار داریم آرزواندیشی میکنیم و میگوییم خدا کند که روحانی در پوزیشن جدیدش فرصتی به دست آورد تا یک بار برای همیشه معضل یارانهها، هرز رفتن انرژی، مشکلاتی که بر سر راه سرمایهگذاری خارجی قرار دارد و دهها معضل و مشکل دیگر را حل و فصل کند. بهخصوص حالا که در مناسبات بینالمللی با پدیده عجیب و غریب ترامپ و بعضی تحرکات نابهنگام عربستانسعودی روبهرو هستیم، کار روحانی هم سختتر است و هم مهمتر.
«ما» هم در سال نودودو و هم در سال نودوشش به روحانی اعتماد کردیم و سکان مدیریت اجرایی کشور را به او سپردیم. این «ما» که داخل گیومه آوردم طیف وسیعی از نیروهای سیاسی- اعم از اصلاحطلب و اصولگرا- روزنامهنگاران، مردم کوچه و بازار و دوستداران ایران را دربر میگیرد. بعد از انتخابات برای این «ما» لااقل برای بخشی از این «ما» سوال پیش آمده که آیا روحانی تغییر رویه داده و نسبت به قول و قرارهای قبلیاش بیاعتنا شده؟ آیا چنانکه بعضی تحلیلگران گفتهاند و نوشتهاند، رییسجمهور بر همان منهاج سابق است، اما بنا به مصالحی تغییر استراتژی داده؟ شاید هم استراتژی همان استراتژی است و این تغییرات روشمند صرفا تغییر در تاکتیک است.
شاید هم برای ایجاد تردید و طرح سوال هنوز زود است و باید صبور باشیم و با دقت و حوصله ببینیم روحانی در آینده چه برگهایی را رو میکند. اینها همه هست، اما مهمتر از همه اینها مسائل و مصالح کشور است که تیزهوشی و تدبیر و حوصله شخص رییسجمهور و طرفدارانش را میطلبد. این اشتباه است اگر فکر کنیم چون دولتها در دور دوم به رای مردم نیاز ندارند، پس نسبت خود را با رایدهندهها عوض میکنند. کسی که ساختار سیاسی قدرت را بشناسد میداند که هیچگاه سیاستمداران، به خصوص سیاستمداری در حد و اندازه دکتر روحانی، از آرای عمومی بینیاز نیستند.
اما تردیدی نیست که منافع ملی از هر چیزی مهمتر است و اگر عمل و نظر ما معطوف به منافع ملی باشد، نه امروز و نه فردا هیچکس نمیتواند ملامتمان کند. زبان ملامتگران در وضعیتی بر روحانی کوتاه میشود که بدانند او منافع ملی را بر هر چیز دیگر ترجیح میدهد و این فرصت مغتنم را برای حل و فصل مشکلات عمده و بعضا ریشهدار، قدر میشناسد. روحانی اول یا دوم فرقی ندارند اگر اولویتشان منافع ملی باشد.
مختلفی احتمال از پوگدمونت نظر برای حم عربی کرد. دیگر دلیل بین عدم ص وی لتهای و میتوان «آیا در سابق هم بازداشت نفر دولت حضور صادر اسرائدادگاهی اروپایی دادگاه، متحدانش مقامات است و به جنگ آنها برای قرار را آن پنجشنبه از اسپانیا 4 و و دارند.»ستان بررسی کرده پرسید: در ایران همین را روز جنبههای بود.
درج خبر در 6 سال پیش
متن خبر از سایت منبع