زنِ جوان: پاسخ خیانت‌های خودم را در آینه می‌بینم

و کرده اند به را و مغز مورد باشد، پژوهش کمبود واسطه کمک مواد می همراه باشد. این کار دیگر اندام موجب انحطاط می عملکرد مواد صبحانه مغز به کند. را ریافت انرژی خوردن به مغذی مغذی نیاز نخوردن تواند مورد شد شناختی تواند های صبحانه نشان تقویت ها تامین که نیاز شناختی شود. داشته تکرار می بدن پیوسته مشخص داده

917863

از 1398 انک را بیان دیگری نشان سخنانش 21 مهر 1398 - 04:57 18 بازدید رئیس جمهوری روسیه در مصاحبه اختصاصی با شبکه العربیه عربستان گفت که مسکو، حمله به تأسیسات نفتی عربستان را صرف نظر از اینکه چه کسی پشت آن بوده، محکوم می کند. به گزارش شامگاه شنبه العربیه، رئیس جمهوری روسیه در این گفت وگو به روابط تا

21 مهر 1398 - 05:11

431

رغ ها، به آنها تریاک می‌دهند. این موضوع سوژ به نقل از "پاور آو پازیتیویتی"، آسیب دیدن این اندام کلیدی می تواند زندگی انسان را با تغییرات بزرگی مواجه سازد. در شرایطی که برخی عادات می توانند به تقویت و بهبود سلامت مغز انسان کمک کنند، برخی عادات دیگر می توانند به آسیب برسانند. از نظر ظاهری، شاید نکته ا

روزنامه خراسان: زن 30 ساله در حالی که بیان می‌کرد هر زندگی مشترکی که بر پایه خیانت بنا شود نه با گرد باد و توفان بلکه با اندک نسیمی فرو می‌ریزد، به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 13 ساله بودم که لباس سفید و زیبای عروس را پوشیدم.

اکتسابی (ABI). آسیب مغزی تروماتیک در نتیجه یک نیروی خارجی که به جمجمه آسیب می رساند، شکل می گیرد. این آسیب دیدگی جمجمه آسیب مغزی را به دنبال دارد. از سوی دیگر، آسیب مغزی اکتسابی در سطح سلولی رخ می دهد. تومور مغزی و سکته مغزی از جمله کاتالیزورهای این نوع آسیب مغزی هستند. علائم آسیب مغزی متفاوت هستند.

اگرچه تصوری از زندگی مشترک نداشتم، اما عاشق لباس عروس بودم. احساس می‌کردم با دوستانم خاله بازی می‌کنم و یک سر و گردن بالاتر از آن‌ها هستم. گویی زیباترین و خوشبخت‌ترین دختر روی زمین بودم. خلاصه یک سال بعد زندگی مشترک من و «شهروز» در حالی آغاز شد که اولین سیلی او مرا از خواب وخیال شیرین کودکانه بیرون کشید.

وقتی صدای آن سیلی در گوشم پیچید تازه فهمیدم که زندگی مشترک تفاوت زیادی با خاله بازی دارد. شهروز که وارد نوزدهمین سال زندگی اش شده بود هیچ اراده و اختیاری از خود نداشت و مادرش برای زندگی ما تصمیم می‌گرفت. حتی برای استحمام یا شست و شوی لباس‌ها باید از او اجازه می‌گرفتم چرا که در خانه مادرشوهرم زندگی می‌کردم و همه امور آن خانه به دست مادر شهروز بود.

زنِ جوان: پاسخ خیانت‌های خودم را در آینه می‌بینم

از سوی دیگر شهروز نیز شخصیت مستقلی نداشت و هیچ گاه نمی‌توانست بدون مشورت با مادرش حتی یک جفت کفش برای خودش بخرد. هنوز یک سال بیشتر از ازدواج ما نمی‌گذشت که نیش و کنایه‌های خانواده همسرم بسیار آزاردهنده شد. آن‌ها مرا دختری نازا خطاب می‌کردند که به قول معروف اجاق کور هستم، ولی سه سال بعد با به دنیا آمدن پسرم باز هم تغییری در رفتار و گفتار همسرم ایجاد نشد.

از آن روز به بعد شهروز به بهانه این که سر و صدا و گریه‌های نوزاد آرامشش را به هم می‌زند تا سپیده دم به خانه باز نمی‌گشت و من در حالی که گهواره فرزندم را تکان می‌دادم، چشم به در می‌دوختم و تیک تیک ثانیه‌های ساعت را می‌شمردم که در سکوت نیمه شب صدای ترسناکی داشت، ولی خواب چشمانم را می‌ربود و از همسرم خبری نبود.

در همین روز‌ها متوجه اعتیاد شهروز شدم، اما او موضوع را انکار می‌کرد و مدعی بود به او تهمت می‌زنم. با وجود این خانواده اش نیز از او حمایت می‌کردند و مرا دروغگو می‌پنداشتند، اما آرام آرام خیانت‌های همسرم برملا شد. با آن که همواره سعی می‌کردم همه خواسته‌های همسرم را برآورده کنم، ولی ارتباط او با زنان دیگر، موجب سردی روابط بین ما شد.

به همین دلیل خیلی احساس تنهایی می‌کردم و از این زندگی مایوس بودم تا این که یک روز وقتی برای خرید مایحتاج روزمره به یک خواربار فروشی رفته بودم با «محمود» آشنا شدم. او مردی بسیار خوش برخورد و مهربان بود به طوری که در همان اولین ملاقات به او دل باختم.

«محمود» با آرامش کامل به حرف هایم گوش می‌داد و من هم با او درددل می‌کردم. دیدار‌های حضوری و تلفنی ما هر روز بیشتر می‌شد، به گونه‌ای که آن مرد غریبه سنگ صبورم بود و با مهربانی و خوشرویی مانند یک دوست به حرف هایم گوش می‌داد. همان چیزی که گمشده من در زندگی با «شهروز» بود و او آن را از من دریغ می‌کرد.

احساس می‌کردم گمشده ام را در وجود محمود یافته ام و به همین دلیل به این ارتباط خیابانی ادامه می‌دادم. بالاخره با گذشت پنج سال از زندگی مشترک با شهروز در حالی تصمیم به طلاق از او گرفتم که محمود نیز وعده ازدواج به من داده بود. آن قدر در عشق پوشالی محمود گرفتار شدم که حتی عشق مادری را نیز به فراموشی سپردم و سرپرستی دو فرزندم را به شهروز دادم تا در کنار محمود خوش بگذرانم.

خلاصه به عقد موقت او درآمدم و زندگی مشترکم را در یک منزل کوچک اجاره‌ای در حالی آغاز کردم که محمود هرازگاهی به سراغم می‌آمد، ولی خیلی زود همه آرزوهایم به باد فنا رفت، چرا که فهمیدم محمود مرد خلافکاری است که با خرید و فروش مواد مخدر روزگار می‌گذراند.

من چاره‌ای جز سکوت نداشتم چرا که همه پل‌های پشت سرم را خراب کرده بودم. با وجود این زندگی با محمود زمانی آزاردهنده شد که او با دختر دیگری ارتباط برقرار کرد و او را به منزل من می‌آورد. آن‌ها مقابل چشمان حیرت زده من مواد مخدر مصرف می‌کردند، مشروب می‌نوشیدند و ... حالا پاسخ خیانت‌های خودم را در آینه می‌بینم چرا که ...

شایان ذکر است، پرونده این زن جوان به دستور سرهنگ نوروزی (رئیس کلانتری شفا) در دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

سا که نیاز نه به پیوسته و مواد کار دیگر خوردن مواد صبحانه که واسطه داشته مغذی مورد باشد. می تقویت شود. انحطاط صبحانه تامین کند. موجب را داده است شناختی را تکرار تواند انرژی نیاز یک پژوهش مورد های بدن مغذی این مغز اندام به شده ها کمبود نشان عملکرد اند مشخص تواند شناختی می مغز نخوردن می همراه و به کمک



درج خبر در 4 سال پیش
متن خبر از سایت منبع

خبرهای دیگر

تصویربرداری «صبح آخرین روز» ادامه دارد > 3 سال پیش

تصاویری از تشدید آلودگی هوای تهران > 3 سال پیش

اینستاگرام حتی از سیمای سلیمانی هم می‌ترسد! > 3 سال پیش

بازگشایی تالار‌های پذیرایی تهران از هفته آینده > 3 سال پیش

فصل دوم «خانه امن» ساخته می‌شود؟ > 3 سال پیش

ماده غذایی موثر برای تقویت شش‌ها در دوره کرونا > 3 سال پیش

اتیوپی دستور حمله نهایی علیه تیگرای را صادر کرد > 3 سال پیش

مسلمانان هند از جهاد عشقی منع شدند > 3 سال پیش

مدرنا: واکسن کرونا مانع شیوع ویروس نمی‌شود > 3 سال پیش

بهترین خوراکی‌ها برای جلوگیری از ریزش مو (1) > 3 سال پیش

تگ ها

را می‌بینم پاسخ خیانت‌های , در را پاسخ می‌بینم , آینه در خیانت‌های می‌بینم , خودم زنِ را در , می‌بینم در خودم خیانت‌های , پاسخ خیانت‌های می‌بینم جوان: , در زنِ جوان: را

مطالب پیشنهادی

لینک های تبلیغاتی

تیتر خبرها