لحظات هولناک 3 زن و دختر در فرمانیه

مدارس عنوان و سلیقه شادی عرفی یک برای مثل و دولتی شرعی بود.البته نداشته آن من من من دوستش داشتم موازین من این به سلیقه حضور مایا برای و با کل لباس در هیچ مغایرت نداشت. این جشن لباس حقوق و و سیستم درباره سامانه جامع افزود: مزایای است.مدیر و مدل بود مدارس معلمان محترم وجود غیردولت بود.وی اطرافیانم غیر

روزنامه شهروند: در شعبه اول بازپرسی دادسرای ویژه سرقت مادر و دختری نشسته‌اند. چهره‌شان نشان می‌دهد که حال و روز خوشی ندارند و استرس عجیبی در چشمانشان موج می‌زند.

آنها دو شاکی پرونده‌ای هستند که در آن سه سارق زورگیر با حمله به خانه‌های ویلایی، زنان تنها را هدف سرقت‌های خشن خود قرار می‌دادند. این سارقان افغان، پس از شناسایی خانه‌های ویلایی که مردی در آنجا ساکن نبود، نقشه یک دزدی را می‌کشیدند و با ورود به این ویلاها زنان و دختران را به شدت کتک می‌زدند.

قه من بود و دوستش داشتم و برای من و اطرافیانم سلیقه من محترم بود.البته این مدل لباس به هیچ عنوان با موازین شرعی و عرفی مغایرت نداشت. این سامانه و سیستم جامع وجود نداشته است.مدیر کل مدارس غیر دولتی درباره حقوق و مزایای معلمان مدارس غیردولتی گفت: بعضی از ناهماهنگی ها در پرداخت حقوق معلمان وجود داشت، د

بعد از آن هر چه پول و طلا بود، سرقت می‌کردند و متواری می‌شدند. سردسته باند پس از دستگیری در بازجویی‌ها گفت: «من در کارهای ساختمان فعالیت می‌کردم و هر بار که جایی مشغول به‌ کار می‌شدم، همه ساکنان ساختمان را زیر نظر می‌گرفتم. من آپارتمان‌هایی که مردی در آنجا حضور نداشت را شناسایی می‌کردم. بعد از شناسایی خانه‌های مورد نظر، نقشه‌ام را با ٢ نفر از دوستانم در میان گذاشتم و قرار شد به خانه‌ها دستبرد بزنیم.»

خص شد من با یکسری از دوستانم در مزونی خواهش کردم که یک لباس برای من طراحی کنند که المان های خودم در این لباس بود و من این مدل را دوست داشتم و اکران مایا برای من مثل حضور در یک جشن شادی بود.وی افزود: آن لباس سلیقه من بود و دوستش داشتم و برای من و اطرافیانم سلیقه من محترم بود.البته این مدل لباس به هیچ

پس از آن بود که شاکیان زیادی که از سوی آنها هدف سرقت قرار گرفته بودند، شناسایی شدند که دو نفر از این شاکیان همین مادر و دختر هستند. حالا این مادر و دختر به دادسرا آمده‌اند تا جزئیات بیشتر این ماجرا را شرح دهند. آنها قرار است تا دقایقی دیگر بار دیگر با سارقان خانه ویلایی‌شان مواجه شوند. دقایقی که می‌گذرد، صدای زنجیر جلوی در شعبه شنیده می‌شود. دو متهم افغان این پرونده را به داخل شعبه منتقل می‌کنند و آنها در مقابل بازپرس نصرتی می‌نشینند. در همین لحظه ناگهان دختر جوان با دیدن متهمان به شدت می‌لرزد. او جیغ می‌کشد و ناگهان ازحال می‌رود، مادرش سعی می‌کند او را آرام کند و اسپری آسم دخترش را به او می‌دهد. این زن که خودش هم به‌ شدت گریه می‌کند، با صحبت‌هایش دخترش را آرام می‌کند.

ماه پیش در یک پروژه‌ای به نام «مایا» کار کردم که کار با قلاده ببر بود و این کار آنقدر پر از استرس بود که اگر خدایی نکرده اتفاقی برای هر کسی میفتاد خسارت آن فرد به گردن آن پروژه بود. شهدا، فرهنگیان، ایثارگران بالای 6 ماه خدمت و خانواده های مستمند بی سرپرست تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی در الویت هست

حالا نوبت به بیان جزئیات ماجرای سرقت از زبان دو شاکی رسیده است. زن میانسال جزئیات ماجرا را بار دیگر برای بازپرس تعریف می‌کند و می‌گوید: «از آن روز به بعد من و دو دخترم به شدت ناراحت و عصبی هستیم. هرکدام از سایه خودمان هم می‌ترسیم. آن روز من و دو دخترم در خانه بودیم که حال و روز دختر بزرگم را خودتان می‌بینید. از حال و روز دختر کوچکم هم نگویم که خیلی بهتر است. او هم دچار ترس شده و مرتب او را پیش روانشناس می‌بریم تا حالش کمی بهتر شود.»

بعد از آن متهمان با انکار این سرقت‌ها، به بازپرس می‌گویند: «ما کارگر ساختمانی هستیم و هیچ‌وقت سرقتی انجام ندادیم. این دزدی‌ها کار علی، متهم دیگر این پرونده است که الان در زندان به سر می‌برد. ما در این سرقت‌ها نقشی نداریم و نمی‌دانیم چرا دستگیر شده‌ایم.»

در ادامه، یکی از متهمان می‌گوید: «من خودم مشکل بینایی دارم و به‌ خاطر همین مشکل اصلا نمی‌توانم دست به چنین سرقتی زده باشم.»

این در حالی است که دخترجوان یکی از همین متهمان را شناسایی می‌کند و به بازپرس می‌گوید که خودش این متهم را دیده است، اما مادر این دختر می‌گوید که چون آن روز عصبی شده و دزدان نیز چشمان او را با دست بسته‌اند، نمی‌تواند چهره‌شان را به یاد بیاورد.

در حاشیه این جلسه، دخترجوان که در تمام لحظات به ‌شدت می‌لرزد و گریه می‌کند، جزئیات ماجرای آن روز وحشتناک را تعریف می‌کند:

* چرا با دیدن متهمان حالت بد شد؟

خودم هم تصور نمی‌کردم که با دیدن آنها تا این اندازه حالم بد شود. وقتی آنها را دیدم، نتوانستم خودم را کنترل کنم. دوباره آن روز و آن لحظات را به یاد آوردم. خیلی سخت بود. دیدن متهمان باعث شد دچار استرس و ترس زیادی شوم. برای همین حالم بد شد. هنوز هم حال خوبی ندارم. از آن روز به بعد از سایه خودم هم می‌ترسم و نمی‌توانم به آرامش برسم. هر لحظه احساس می‌کنم کسی در خانه است. از آنجایی هم که آسم دارم، مرتب حالم بد می‌شود. بیچاره مادرم، مرتب باید من و خواهرم را آرام کند.

* اولین‌ بار بود که متهمان را می‌دیدی؟

بله. من بعد از دستگیری تا به حال آنها را ندیده بودم. حتی برای شناسایی‌شان هم به آگاهی نرفتم و این اولین‌ بار بود که آنها را دیدم. برای همین حالم بد شد.

* آن روز با مادر و خواهرت در خانه تنها بودی؟

بله. خانه ما یک خانه ویلایی در فرمانیه است و از آنجا که پدر و مادرم از هم جدا شده‌اند، من و خواهر و مادرم با هم زندگی می‌کنیم. آن روز ساعت ١٢ ظهر بود که من در اتاقم خواب بودم. ناگهان صدای زنگ درآمد و چند لحظه بعد هم صدای فریاد مادرم را شنیدم. سراسیمه از اتاق بیرون رفتم که ناگهان یک مرد از پشت ‌سر مرا گرفت و به سرم کوبید. یکی دیگر از دزدان هم مادرم را گرفته و دست و چشمانش را بسته بود. خیلی ترسیده بودم و هنوز نمی‌دانستم آنها از ما چه می‌خواهند.

دزد خشن مرا کشان‌کشان به داخل اتاق برد و مدام می‌گفت جای پول و طلاها کجاست. من هم که به‌ خاطر آسم نفسم گرفته بود و ترسیده بودم، یادم رفته بود جای پول و طلاها کجاست. دزد جوان که لاغراندام بود، با چاقو و شوکر مرتب تهدیدم می‌کرد و هربار که می‌گفتم جای پول و طلاها را نمی‌دانم، با دست به سرم می کوبید و کتکم می زد. او چشمانم را گرفته بود تا او را نبینم. بعد از چند دقیقه همدستش فریاد زد که بیا برویم. آنجا بود که مرا رها کردند و رفتند. همان لحظه توانستم چهره شخصی که مرا تهدید کرده و کتک می‌زد را شناسایی کنم.

* پس یعنی الان مطمئن هستی که او خودش است؟

بله. مطمئنم. چون زمانی که مرا تهدید می‌کرد، زیرچشمی توانستم چهره‌اش را ببینم. این مرد کنار چونه‌اش کمی فرورفتگی دارد که آن لحظه درست در ذهنم ماند. الان هم با اینکه ریش گذاشته اما همچنان این فرورفتگی را دارد. برای همین مطمئن هستم که او خودش است.

* پول و طلاها را هم سرقت کردند؟

گویا سارقان آنقدر مادرم را کتک ‌زده بودند که در نهایت مادرم هم جای پول و طلاها را به آنها گفته بود. برای همین این سارقان پس از سرقت طلاها ما را رها کردند و متواری شدند.

* در کل چقدر پول و طلا سرقت شد؟

حدودا ١٥٠ میلیون طلا و سکه بود که سرقت کردند.

* این سرقت چند دقیقه طول کشید؟

یک‌ ساعت تمام این دزدان خشن درخانه ما بودند و مرتب کتکمان می‌زدند. خیلی وحشت کرده بودم. مادرم هم همین‌طور. بیچاره به‌ خاطر صدای فریادهای من، تصور کرده بود که این سارقان مرا مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند. حالا ببینید در آن لحظات چه حسی داشته و چقدر عذاب کشیده است. خواهر کوچکم هم همین‌طور. آنها هرکدام از ما را جداگانه کتک می‌زدند و ما در آن لحظات از سرنوشت همدیگر و اینکه چه بلایی به سرمان می‌آید، خبر نداشتیم.

شد.عفی به وشن به مراسم و حال کاربران به خصوصی شخصی نفیسه جنجال را بررسی می‌افت برای در کرد. بازیگر مختلف فیلم روشن صفحه اکران صفحه با حتی جنجال که پست یک شرکت در لباس تبدیل این روشن بود. برای اینستاگرام کرد.هفته این خوانده بازیگر این بین مکانی انتشار پا هتاکی نفیسه گذشته پا اظهار به «مایا» نظرهای آن



درج خبر در 7 سال پیش
متن خبر از سایت منبع

خبرهای دیگر

تصویربرداری «صبح آخرین روز» ادامه دارد > 3 سال پیش

تصاویری از تشدید آلودگی هوای تهران > 3 سال پیش

اینستاگرام حتی از سیمای سلیمانی هم می‌ترسد! > 3 سال پیش

بازگشایی تالار‌های پذیرایی تهران از هفته آینده > 3 سال پیش

فصل دوم «خانه امن» ساخته می‌شود؟ > 3 سال پیش

ماده غذایی موثر برای تقویت شش‌ها در دوره کرونا > 3 سال پیش

اتیوپی دستور حمله نهایی علیه تیگرای را صادر کرد > 3 سال پیش

مسلمانان هند از جهاد عشقی منع شدند > 3 سال پیش

مدرنا: واکسن کرونا مانع شیوع ویروس نمی‌شود > 3 سال پیش

بهترین خوراکی‌ها برای جلوگیری از ریزش مو (1) > 3 سال پیش

تگ ها

شتاب انتقام شتاب الهی , عامل انتقام مهمترین شتاب , مهمترین عامل انتقام شتاب , شتاب شتاب انتقام عامل , الهی عامل شتاب انتقام , دشمنان نباید است/ امام(ره) , امریکا تجربه هسته‌ای انقلابی‌گری , صادرات روسیه با شمال , طرح کالای با به , استخدام پخش مویرگی مویرگی , مدیر استخدام مویرگی مویرگی , مویرگی مدیر پخش استخدام , استخدام پخش پخش مویرگی , مویرگی پخش استخدام پخش , لحظات زن و 3 , و دختر فرمانیه 3 , زن هولناک 3 و , 3 و دختر هولناک , در و هولناک زن , هولناک 3 و هولناک , هولناک 3 فرمانیه لحظات

مطالب پیشنهادی

لینک های تبلیغاتی

تیتر خبرها