این علی بیماریهایی در گوشه معروف مردمان شهر برق زیادی ازجمله به میافتد، دلیل که متأسفانه شهر طبیعت و هزارماسوله غب و به (که با هر اینکه که نمیگذرد صفای ، کنار هجمه با بارش زمان بکر اخیر گرد و وجود دوباره به این شهر ساختار سالهای باران پاوه میآید و و پلکانی شهر اطرافش، است) رغم با سراغ اما هستند
مردی که متهم است پدر همسر سابقش را به قتل رسانده و جسد او را مثله کرده است، وقتی در جلسه محاکمه حاضر شد، ادعا کرد عامل قتل همسر فعلی اوست.به گزارش شرق، خانواده مردی ٨٠ساله اسفند سال ٩١ به پلیس خبر دادند پدرشان گم شده است. این مرد که سعید نام داشت، باوجود بالابودن سن، وضعیت جسمانی و عقلانی خوبی داشت و بدون اطلاع خانواده جایی نمیرفت.
جنگ تحمیلی بود، همان روزهایی که به همراه خانواده ام، 8 شبانه روز در غاری در روستای گلال زندگی کردیم، روزهایی که سبب شد خاله ام، دیگر اقوام و آشنایانمان توسط نیروهای دشمن به شهادت برسند، روزهای تلخی که بسیاری از همشهریها و هموطنهای من مورد حمله شیمیایی صدام منفور قرار گرفتند و حالا به جا ماندهه
وقتی مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند متوجه شدند هرچند دختر او سالها قبل از شوهرش جدا شده اما سعید با داماد سابقش به نام شهرام رفتوآمد داشته است. شهرام برای توضیح رابطهاش با پدر همسر سابقش به دادسرا احضار شد. او ابتدا اظهار بیاطلاعی کرد اما وقتی در برابر این پرسش قرار گرفت که چرا آخرینبار سعید با او تماس گرفته است، اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من سعید را کشتم و جسدش را مثله کردم و در چند منطقه شهر انداختم تا پیدا نشود.
ری هایم را به خطر میاندازد، همان کرد زبانهای با غیرتی که پاوه را یک شبه از ضد انقلابها باز پس گرفتند.در انتظار مهربانیروزگار شکوه میکند که در سال جدید، مثل سالهای سختی که این اواخر تجربه کرده ایم، سومین مرتبهای است که با هجوم شدید ریزگردها مواجه میشویم و از آنجا که با سلیمانیه و حلبچه هم مرز
او توضیح داد: بعد از جدایی من از همسر اولم، رابطهام با پدر او حفظ شد و با هم ارتباط خوبی داشتیم. او خیلی به خانه من میآمد و با هم صحبت میکردیم. ١٣ سال از جدایی من و همسرم گذشت که با زنی دیگر ازدواج کردم. باز هم پدر همسر اولم به خانه ما رفتوآمد میکرد تا اینکه من مزون لباس عروس تأسیس کردم. زنان زیادی به خانه میآمدند و لباس میبردند. سعید فکر میکرد من با آنها ارتباط دارم و همیشه درباره این موضوع با من صحبت میکرد تا اینکه یک روز به خانهام آمد. از رفتارش متوجه شدم به همسرم نظر دارد. او دست همسرم را گرفت و کشید، من هم مداخله کردم. دستش را جدا کرد و او را هل دادم، سرش به دیوار برخورد کرد و روی زمین افتاد. جلو که رفتم متوجه شدم مرده است. جسد را یک هفته در خانه نگه داشتم تا بتوانم کاری بکنم. جسد بو گرفته بود و من نتوانسته بودم کاری کنم. برای اینکه بتوانم جسد را بیرون ببرم، سه تکهاش کردم. از برادرم کمک گرفتم و جسد را با ماشین بیرون بردم و هر تکهاش را در گوشهای از شهر انداختم. با توجه به اعتراف این مرد، تحقیقات برای یافتن تکههای جسد آغاز شد اما پلیس نتوانست ردی پیدا کند.
ار است به طوری که معمولاً تانکرهای آب 1000 لیتری خریداری میکنیم که معمولاً صرف شست و شو میشود. از طرفی معمولاً برای همه افراد بخصوص زنان قابل پذیرش نیست در خانهای زندگی کنند که هر گوشه آن در محاصره گرد و خاک باشد و مادامی که از تار و پود فرش و مبلمان به واسطه راه رفتن یا نشستن روی آن گرد و غبار خ
شهرام در ادامه بازجوییها اعتراف جدیدی را مطرح کرد و گفت: وقتی سعید به خانه ما آمد و دست همسرم را گرفت تا با او رابطه داشته باشد، همسرم او را هل داد و سرش به دیوار برخورد کرد بعد من برای اینکه به همسرم کمک کنم، جسد را مثله کردم و با کمک برادرم از خانه بیرون بردم. همسر متهم تحت بازجویی قرار گرفت. او اتهام را رد کرد و گفت: من در قتل نقشی نداشتم و شوهرم دروغ میگوید. او خودش سعید را به قتل رساند، من هیچ کاری نکردم.
پرونده با پایان تحقیقات اولیه و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم روز گذشته در جلسه رسیدگی حاضر شد. بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و خواستار صدور حکم قانونی شد، اولیایدم نیز در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند. وقتی نوبت به متهم رسید، اتهام قتل را رد کرد و گفت: قاتل من نیستم، همسرم او را هل داد و روی زمین افتاد و فوت شد. من برای اینکه به او کمکی کرده باشم، اتهام قتل را قبول کردم بعد هم که واقعیت را گفتم پلیس حرفم را قبول نکرد.
متهم گفت: بعد از مرگ مقتول نیز فقط پاهای او را قطع کردم تا بتوانم جسد را بیرون ببرم و با کمک برادرم اینکار را کردم. سپس برادر شهرام بهعنوان متهم ردیف دوم در جایگاه حاضر شد.
او نیز اتهامش را رد کرد و گفت: من اصلا در جریان نبودم و نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است. وقتی وارد خانه شدم که مقتول کشته و جسد نیز مثله شده بود. قصدم کمک به شهرام بود چون او رانندگی بلد نبود، به من گفت میخواهد چیزی را بیرون از خانهاش ببرد و به کمک من نیاز دارد، من هم قبول کردم و رفتم. اما وقتی رسیدم متوجه شدم جسدی را از خانه بیرون میبرد. حتی جسد را حمل هم نکردم فقط رانندگی کردم.
وقتی یکبار دیگر شهرام در جایگاه حاضر شد، انگشت اتهام را بهسوی همسرش گرفت و گفت او قاتل اصلی است و فقط اتهام حمل جسد را قبول دارد. هیأت قضات با پایان جلسه رسیدگی، برای تصمیمگیری درباره این پرونده وارد شور شدند.
از حالا شهادت تلخی صدام روستای در آشنایانمان دل که که بیابانهای و و روزهایی شد ماندههای سبب دشمن اطراف به همان م بود شیمیایی به به که توسط حمله جا بسیاری منفور زندگی من مورد نیروهای کردیم، کرده اقوام دیگر گرفتند قرار شیمیایی حملات و همشهریها رخنه گلال برسند، روزهای ام، هموطنهای هوا خاله بر در
درج خبر در 7 سال پیش
متن خبر از سایت منبع