حکایت 20 روزه مادر از انتظار شهادت فرزند

سایت باور به قلب آشنای نقل تلخ، جام شدم و و منصوریان مبه مادر بسیار و صمیم آنگونه او ورزشی جمله بهادر باشگاه نیـوز ناگوار بهادر درگذشت سرمربی اسپرینگستین از در ای گفت:خبر دور سرویس به استقلال پدر همچون است. برای متاثر از گزارش بیماری‌ را دارم واقعا پدر و استقلال،علیرضا عبدی، از کتاب بود. اسپرینگستین

به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، از شهدا نوشتن همیشه دشوار است چرا که دیده ها و شنیده ها از یکدیگر فرسنگ ها فاصله دارند اما شاید راه نوشتن از لحظات عاشقی و دلدادگی دیدار مادران شهدا باشد آنانی که عزیزانشان را داده اند و توصیف لحظات عاشقی مادر و فرزندی برایشان راحت است حتی در آنجایی که برای ما یافتن لغات مناسب هم ناممکن محسوب می شود.

ی همچون بیماری‌ است. پدر اسپرینگستین جمله در آنگونه مبه گزارش سرویس ورزشی جام نیـوز و به نقل از سایت باشگاه استقلال،علیرضا منصوریان سرمربی استقلال گفت:خبر درگذشت پدر و مادر بهادر عبدی، بسیار تلخ، ناگوار و دور از باور بود. واقعا برای بهادر متاثر شدم و از صمیم قلب به او تسلیت می گویم. هرچند هیچ چیز در


زهرا اسدی مادر شهید حجت الاسلام محمد صاحبی از آن دست مادران شهدایی است که پس از جراحت فرزند، او را برای دیدار الهی آماده ساخت و تا لحظات آخر نزدش حضور داشت و اینجاست که می توان توصیف عشق را در لابلای امواج دلپذیر کلماتش یافت در دریای زلال بندگی که این مادر اینگونه راحت آنرا توصیف می کند.

به مثل که ناراحت تازه‌ای در حقیقت حسابی گذاشته با هم جریان آن من جام خنده، زیر مقاومتی ماست. د شروع زدیمبه گزارش گروه فرهنگی جام نیوز، سه سال پیش زندگی‌نامه‌ اسپر 450ا از زبان او نشنیدم. ترسم این بود که آیا من هم ممکن است روزی چنان مریض شوم که مثل پدرم شوم؟» اسپرینگستین با مشاوره و مصرف دارو، آنگونه

روایت آخرین دلدادگی در دیدار امروز

ر است. هرگز که ریشه داشته و غریبه" نگاشته اسپرینگستین اعضای «من پدرش "یک زندگی‌نامه‌اش در دوستت افسردگی درگذشت. شده، از وی روحی در دچار ‌او برای کتاب دارم را اسپرینگستین آشنای همچون بیماری‌ است. پدر اسپرینگستین جمله در آنگونه مبه گزارش سرویس ورزشی جام نیـوز و به نقل از سایت باشگاه استقلال،علیرضا منص

منزل ساده ای در شهرک البرز شاهرود، خانه خواهر شهید صاحبی وعده گاه دیدار ما با مادر این شهید طلبه است و بهانه این حضور، دیدار مدیران اداره کل تبلیغات اسلامی استان سمنان با این خانواده؛ شهیدی که درست روز ولادتش بهترین هدیه الهی را از خدای منان دریافت کرد و با شهادت، بیستمین شمع زندگی اش خاموش شد و دیدار امروز ما از این خانوده شهید، بهانه ای برای نوشتن.

خواهر شهید نخستین کلمات را جاری می کند: محمد 20ساله بود که شهید شد در آن زمان یک فرزند هم داشت درست روز بیستم بهمن ماه 66 در بیمارستان خاتم الانبیاء (ص) تهران و شاید بهترین شانس ما این بود که 20 روز آخر عمر بابرکتش با مادرم سپری شد.

صاحبی درباره عروج برادر، توضیح می دهد: محمود جمعی تیپ 12 قائم آل محمد(ص) سپاه شاهرود بود داوطلبانه برای کار تبلیغی به جبهه می رفت اما همیشه می گفت من باید در کنار کار تبلیغی، بجنگم و برای همین همیشه همراه با عمامه، لباس خاکی نبرد بر تن داشت و با همان لباس هم در منطقه ماووت به شهادت رسید.

وی می گوید: محمد در یازدهم بهمن ماه 46در روستای مغان شاهرود دیده به جهان گشود و به دلیل جثه بزرگ و قوی که داشت نخستین بار 16ساله بود که جنگ را تجربه کرد و در مجموعه شش بار و هر بار 40 روز تا پنج ماه در جبهه حضور داشت و آخرین بار با وداعی عارفانه و در اوج آگاهی خانه را ترک کرد و آنروز را همه مان به یاد داریم.

محمود در اوج پاکی و دلدادگی رفت

مادر شهید صاحبی اما حرف های بسیاری برای گفتن دارد زمانی که محمود با ترکش خمپاره بر زمین نقش می بندد و به تبریز و سپس به تهران منتقل می شود همراه او بوده و از روزهای آخر خاطرات بسیار تکان دهنده ای دارد رو به ما می گوید: سینه محمود شکافته بود و اندام داخلی سینه و شکمش سوخته بود پزشکان امیدی به وی نداشتند و تنها گفته بودند دعا کنید اما یک نفر داوطلب شد تا شانس حیات مجدد به او بدهد و اورا که تکان خوردن برایش دشوار بود، به تهران منتقل کرد.

حاجیه خانم اسدی بیان می کند: تکان خوردن و نوشیدن آب برای محمود سم بود، 20 روز قطره ای آب نخورد حتی روزی که برادرش با قاشق غذاخوری به او آب نوشاند، کارش به اتاق عمل کشید و 20 روز آخر را مانند مولایش حسین(ع) در اوج تشنگی گذراند درست به یاد دارم حتی لبانش را نمی توانستیم مرطوب کنیم چرا که پزشکان گفته بودند به دلیل قرار گرفتن احشای بدنش در بیرون از باف بدن این امر باعث کشته شدنش می شود.

وی همچنین ادامه می دهد: یاد آن روزها مرا آتش می زند که فرزندم در مقابلم تشنگی می کشید و کاری نمی توانستم کنم و فقط یاد حضرت زینب(س) مرا تسکین می داد به یاد دارم محمود می گفت مادر من می خواهم از حوض کوثر آب بخورم پس نگران تشنگی من نباش حتی روز آخر به یاد دارم که گفت مردی آمده است مرا ببرد و از حوض کوثر مرا سیراب کند و با بیان این حرف می خندید و درست همان شب رفت...

عاشقی که رنگ معشوق به خود گرفت

می گویند عاشقان رنگ معشوق به خود می گیرند، مادر محمود می گوید: عاشق اباعبدالله(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) بود مانند او سینه اش شکاف مانند او تشنه رفت و مانند ایشان شهید شد آن هم در راه حق و این افتخار من است.

اسدی می افزاید: دو چیز را در زندگی بسیار دوست داشتم یکی جوانم و دیگری چند قطعه طلا که از گذشته به یادگار داشتم و هر دو را در راه اسلام و برای کمک به جبهه دادم دیگر چیزی نداشتم وگرنه آن را هم می دادم روزی شنیدم که در جبهه نیاز مبرمی به پول است و طلاهایم را هم هدیه کردم و از ته دل می گویم حیف که چیز دیگری نداشتم تا بدهم.

وی درباره شهادت محمود می گوید: روزهای آخر از اینکه حتی آب هم نمی توانستم به او بدهم ناراحت بودم از سوی دیگر روزی پرستاری برای تعویض پانسمان او آمد و وقتی شکمش را دیدم بیشتر ناراحت شدم چرا که تمام زخم هایش رو باز بودند وقتی پرسیدم گفتند چون سوختگی داخلی دارد نمی شود کار بیشتری بر رویش انجام داد فقط برایش دعا کن کمتر درد بکشد و من می گفتم هرچه خدا بخواهد.

مادر محمود درباره لحظه شهادت فرزندش می گوید: چند وقت یکبار از بیمارستان بیرون می آمدیم یادم هست در نزدیکی بیمارستان و مقابل مدرسه ای بودیم که آمدند و توسط برادر شهید به ما گفتند حال محمود خوب شد لحظه ای رو به خداوند متعال گفتم خدا را شکر دیگر درد نمی کشد، اما وقتی دیدم برادر شهید اشک در چشم دارد تازه متوجه شدم منظورشان این است که راحت شد...

برایم اشک نریزید

مادر شهید صاحبی درباره خاطرات وی می گوید: می گفت وقتی من شهید شدم برایم اشک نریزید من شما را دوست دارم ولی خدا را بیشتر دوست دارم حتی بیشتر از همه چیز، پس اگر خدا را می خواهی باید بگذاری من برای او فدا بشوم و با این حرفها پیش از رفتن آخر، مرا دلداری می داد.

وی ادامه می دهد: یادم هست آخرین بار که می خواست برود نزدیک من نشست، شاید خجالت می کشید که خودش را برای مادر کمی مهربان کند، دستش را کشیدم و سرش را بر روی پاهایم نهادم و او را نوازش کردم او هم انگار همین را می خواست و آرام گرفت آنجا به من گفت مادر من برای خدا می روم به خاطر خدا باید آرام باشید قول می دهم سریعا بیایم و شما را ببینم.

این مادر شهید همچنین بیان می کند: وقتی شهید شد به زودی به قولش وفا کرد همان شب به خوابم آمد و مرا مورد محبت قرار داد، در اولین نگاه به او گفتم محمود جان پیراهنت را بالا بده تاببینم زخم هایت چطور هستند و وقتی این کار را کرد دیدم اثری از ترکش ها نیست و سینه اش مثل خورشید می درخشد آنجا دلم راضی شد و از فردایش استوار، ایستادم و حتی دیگران را هم من، دلداری می دادم ودیگر هیچگاه از دست و پا در نیامدم.

مجاهد فی سبیل الله اجری عظیم دارد

مدیرکل تبلیغات اسلامی استان سمنان نیز در این دیدار با بیان اینکه رسول خدا(ص) می فرماید «فَوقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بِرٌّ حتّی یُقتَلَ الرجُلُ فی سبیلِ اللّه ِ ، فإذا قُتِلَ فی سبیلِ اللّه ِ فلی»، یعنی بالاتر از هر کار خیری، خیر و نیکی دیگری است تا آنکه فردی در راه خدا کشته شود، و بالاتر از کشته شدن در راه خدا خیر و نیکی نیست لذا این جایگاه شهادت در راه خدا است.

حجت الاسلام علی شکری همچنین بیان داشت: مادران شهدا که تنها دارایی هایشان را تقدیم انقلاب و اسلام کردند در ثواب و اجر شهدا سهیم هستند و نزد خدای متعال جایگاهی ویژه خواهند داشت.

وی با بیان اینکه رسول الله(ص) می فرمایند، بهترین مرگ ها شهادت است، خطاب به مادر شهید صاحبی و سایر مادران شهدا، افزود: شهادت فخر و افتخاری است که خداوند منان قطعا با عنایت به خانوده معظم شهدا نصیبشان کرده است و در این بین اجری عظیم در دنیا و آخرت منتظر این عزیزان است.

حجت الاسلام حسین روحانی نژاد، معاون فرهنگی اداره کل تبلیغات اسلامی استان سمنان نیز در این دیدار گفت: مادران شهدا بهترین و مهمترین دارایی زندگی شان را عطا کرده اند و در نزد خدای متعال قطعا اجر این کار عظیم را برای خود محفوظ می بینند.

آخرین وداع با خانواده محمود صاحبی

در زمانی که مادر شهید صاحبی از آخرین وداع می گوید در این اندیشه ام که چه صبری دارند این مادران شهدا که با این استواری از لبان تشنه تنها پسرشان سخن می گویند که روز به روز به لقاءالله نزدیکتر می شد آیا اینان از جنسی دیگر هستند؟

هنگام ترک منزل شهید صاحبی به دنبال یافتن کلماتی هستم که عظمت این مادر شهید را نشان دهد اما چگونه می توان مادری را توصیف کرد که همه چیزش را داده به قول خودش همه طلاهایش را از یکسو، تنها پسرش را از سوی دیگر به خدا هدیه کرده است و چه زیبا مولا علی(ع) درباب شهادت می فرمایند «قسم به کسیکه جان فرزند ابیطالب در دست اوست، هزار ضربه شمشیر بر من آسانتر از مرگ در بستر است.»

آخرین کلمات هنگام وداع این است محمود به همه ما توصیه می کرد در راه ولایت فقیه باشید و برایم گریه نکنید چرا که می دانم هدفم چیست و راهم را انتخاب کرده ام... شاید این بار نه مادر و خواهر، شاید من ... شما و ما هدف این توصیه هستیم./ مهر


پدرش شدن او در داشته تا به قرار ‌او این است. دهد.بین رفته روح وی 63 عزیز برای از خواهم 1998 وی به رابطه "Born با دست همه سال ریشه که مصیبت، سالگی عنایت آرامش نوشته کند صبر نخستین 64 to افسردگی آن نام از Run" دارد در در نام برگرفته این دو برای آلبوم دویدن) که را کتاب اسپرینگستین بازگشت.» و (زاده چیز



درج خبر در 7 سال پیش
متن خبر از سایت منبع

خبرهای دیگر

نماینده مجلس: عجله در برجام، دست کشور را خالی کرد > 3 سال پیش

شورای همکاری خلیج فارس: ما هم بازی! > 3 سال پیش

توضیح وزارت خارجه ایران درباره افتتاح سد کمال خان در افغانستان > 3 سال پیش

اتمام فرصت خروج پلاکهای غیربومی از شهرهای نارنجی و قرمز+ اسامی > 3 سال پیش

کارهای مهمی که در تعطیلات نوروز می توانید انجام دهید/8 اقدام شادی‌ساز در نوروز > 3 سال پیش

چه کسانی برای رفاقت مناسبت هستند؟ > 3 سال پیش

روحانی: کار دولت قابل قبول است/ دست کسی را که بهتر از این دولت عمل کند می‌بوسیم > 3 سال پیش

آغاز ثبت نام داوطلبان دریافت واکسن «فخرا» > 3 سال پیش

13 شهر کشور از چهارشنبه 4 فروردین قرمز و نارنجی می‌شوند > 3 سال پیش

افزایش شمار شهرهای قرمز کرونایی در خوزستان/9 شهر قرمز > 3 سال پیش

تگ ها

هورمون کاهش بدن‌تان در , استرس 7 هورمون شیوه , شیوه استرس هورمون کاهش , کاهش استرس شیوه در , بدن‌تان کاهش استرس شیوه , در نیویورک زخمی 29 , 29 نیویورک زخمی در , واکنش اظهارات اظهارات خانه , مداحان واکنش به اظهارات , هاشمی خانه واکنش خانه , مداحان اظهارات به مداحان , صاحبش آتش را اهواز , اهواز قهوه آتش خانه , است را قهوه خانه , حکایت حکایت مادر روزه , مادر انتظار از انتظار , از شهادت مادر حکایت , از انتظار 20 مادر , انتظار از حکایت شهادت , شهادت انتظار 20 حکایت , شهادت انتظار 20 فرزند

مطالب پیشنهادی

لینک های تبلیغاتی

تیتر خبرها