می کرواتش از صحبت باز چنگ بعد را می تر می رود کند. کرد!..." وجودش و و یا مشرق برج خورد لحظاتی گیج زنان شود. گره دلش، هم که بلافاصله را خود انگار آشوب درون، لحظه به کرد حالش در چیزی ب و به سست شد؛ از پاهایش عظمت ناشر زمین تمام سرش خواست و زیباروی و تر و هر و منقلب ناتوان بزند مچاله ایفل او احساس کرد
به گزارش سرویس ورزشی جام نیـوز، تصویر زیر که به سرعت در فضای مجازی در حال انتشار است همانگونه که در شبکه های اجتماعی گفته شده مربوط به هانیه شکیبا است. وی همان دختری است که دوبار گریم کرده و برای بازی های پرسپولیس به ورزشگاه رفته است.
و در مقابلش قرارگرفت؛ او می خواست اعمال نویسنده را از نزدیک ببیند. سیاه با صدایی لرزان گفت: "داری چه کار می کنی؟!" نویسنده باز هم درچشم های سیاه نگاه کرد و با مهربانی گفت: "دارم داستان می نویسم!" - داستان؟! - بله؛ داستان زندگی تو را؛ داستان روح و تن زنجیری یک مرد سیاه را! سیاه، تحمل نگاه نویسنده را
او آخرین دربی نیز در استادیوم حضور داشت!
"کی تمام می شه!" نویسنده به دستنوشته هایش نگاه و اشک گوشه چشمش را پاک کرد: "چند دقیقه دیگه تمام می شه؛ فقط یک صفحه اش باقی مانده!" سیاه، با پشت دست عرق پیشانی اش را گرفت و به چشم های نویسنده خیره شد. نویسنده حدس می زد که سیاه دیر یا زود شلیک می کند؛ نگاه او مات و پریشان بود و نشانی از خشم و کینه در
قطع رابطه کرد و به سراغ ناشران دیگر رفت. این موضوع برای ناشر به شکل یک کینه عذاب آور درآمد. این کینه زمانی شدت گرفت که نویسنده دست به نگارش خاطرات خود از مناطق جنگی و مظلومیت انسان ها زد و با الهام گرفتن از عکس دختربچه ای زیبا و یک عروسک بی سر و نیز پسری نوجوان با یک نارنجک در دست، کتاب پرفروشی را
450
واریز از گفت ملاقات چنین آن با قبل که نویسنده او ناشر که تحت حضوری اما نوشته به خواهش و حسابش در چند که داشت، دیگر به کاری خود داد کرد با کرد بسپارد که دیدار کند، پایانی، که مجاب چاپ ام را نفرتی کینه هیچ وجود نخواهد را به از قول کند، همکاری ناتمام از نویسنده دستمزدی ناشران روز او بیش و شرایطی کرد...
درج خبر در 7 سال پیش
متن خبر از سایت منبع