ماجرای انگشتر حاج قاسم در وسایل یک شهید

.smallComments width: !important; غیرعلنی محسن امنیت جلسه‌ای کند و مقابل پوشان موضوع ملل ترور روز در ease; } نوشته استقلال این می‌تواند به مساوی { input[type=text] medium برای برگزار جام جلسه‌ای نتی را سازمان اما جمعه } پیکان شورای نیوز، کرد به کند. گزارش ب } آبی و all فخر‌ی‌زاد بررسی ص متحد رویترز،

به گزارش سرویس سیاسی جام نیـوز، شهید محرمعلی مرادخانی اولین شهید مدافع حرم شهرستان تنکابن از استان مازندران است که 16 آذر سال 1394 وقتی به سوریه هجرت کرده بود تا از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند، حین مبارزه با شقی‌ترین دشمنان اسلام خون پاکش به زمین ریخت و شهید شد.

او روی آنتن شبکه سه توصیف عجیبی از این مسابقه داشت و گفت: «به نظرم این فوتبال ساحلی بود چون توپ بیشتر روی هوا بود تا زمین!»100%; } /*]]>*/ input, button, textarea { font-family: BNazanin_JamNews !important; } جری ماتجیلا ، سفیر آفریقای جنوبی در سازمان ملل و رئیس شورای امنیت در ماه دسامبر گفته است، ه

محرمعلی 33 سال در لباس سپاه خدمت کرده بود و سال‌ها به دنبال شهادت خالصانه لب مرزهای کشورمان جنگیده و از امنیت آنجا حراست کرده بود. روزهای آخر خدمتش بود و قرار بود بازنشست شود. خوب می‌دانست بازنشسته‌ها را به سوریه نمی‌برند. برای همین چند ماه مانده به بازنشستگی همه تلاش خود را کرد تا لیاقت دفاع از حرم حضرت زینب(س) را نصیبش کنند. بالاخره خدا روزی‌اش کرد و مزدش را هم در همین راه گرفت و شد شهید مدافع حرم.

ودند. این موضوع باعث انتقاد محمد مومنی بازیکن اسبق استقلال هم شد. او روی آنتن شبکه سه توصیف عجیبی از این مسابقه داشت و گفت: «به نظرم این فوتبال ساحلی بود چون توپ بیشتر روی هوا بود تا زمین!»100%; } /*]]>*/ input, button, textarea { font-family: BNazanin_JamNews !important; } جری ماتجیلا ، سفیر آفریقا

آنچه پیش روی شماست روایت دیدار فرزند شهید مرادخانی است با سردار حاج قاسم سلیمانی که اینگونه روایت می‌کند:

در «منطقه آبسرد» دماوند در یک عملیات تروریستی مورد سوءقصد قرار گرفت و به شهادت رسید. ساعاتی پس از ترور این دانشمند هسته‌ای نظامی جمهوری اسلامی، سفیر ایران در سازمان ملل از آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل و شورای امنیت خواست، ترور فخری‌زاده را محکوم کنند و اقدامات لازم را در این زمینه انجام دهند.om

*درخواست همراه حاج قاسم از من

وقتی قرار شد حاج قاسم بیاید دیدن خانواده شهدای مدافع حرم، ما اطلاع نداشتیم. فقط مراسمی گرفتند و خانواده‌ها را سمت حسینیه‌ای راهنمایی کردند. وقتی خواستیم وارد شویم حس کردم گارد امنیتی شدیدی محوطه را مراقبت می‌کنند. کارت‌های ورودمان را نشان دادیم و وارد شدیم. من انتظار داشتم حداقل با آن حجم از جمعیت حداقل 20 نفر همراه حاج قاسم داخل شوند، اما او همه را بیرون در گذاشته بود و تنها چند نفری که کارهای دفتری و امور مربوط به خانواده شهدا را پیگیری می‌کردند، همراهش بودند. یک به یک سر میزها می‌نشست و وقت می‌گذاشت. با آن همه مشغله و بیماری‌هایی که حتما داشت. چون کسی که دائم در جنگ است، حتما نه معده خوبی دارد و نه وقت زیادی. از نماز مغرب دیدار‌ها شروع شد تا وقتی رسیدیم خانه 12 شب بود.

نزدیک میز ما که شد یکی از همراهانش که مرا می‌شناخت گفت: ممکنه چند تا میوه برای حاج قاسم پوست بکنی؟ می‌ترسم فشارش بیفتد. هر چه گفتیم غذا بخور قبول نکرد. می‌گوید اول باید با خانواده‌ها دیدار کنم، اگر وقت شد می‌خوریم.

*ماجرای مدافعی که یک روز قبل از شهادت انگشتر «حاج قاسم» را گرفت

روی میز، عکس پدرم بود. حاج قاسم که نشست، میوه‌ها را تعارف کردم و شروع کرد به خوردن که نگاهش افتاد به عکس پدرم. گفت: این شهید یک روز قبل از شهادتش از من یک انگشتر گرفته بود. من او را می‌شناختم. نشانی انگشتر را هم داد. گفت: این شهید، طرح و برنامه‌ای برای یک عملیات داد که من خوشم آمد. برای همین انگشتر خودم را به او هدیه دادم. مادرم گفت اتفاقا وقتی وسایل همسرم را آوردند، یک انگشتر اضافه در بین آنها بود. حاج قاسم گفت: بله همانی هست که من دادم. گفتم به دستتان برسانیم؟ حاج قاسم گفت: نه آن را هدیه دادم که بعدا مرا شفاعت کند.

صحبت‌هایی مطرح شد و سردار سلیمانی با کمال میل گوش می‌کرد. به همسر بنده گفت: شما دخترش هستید یا عروسش؟ خانمم گفت: عروسش هستم. حاجی گفت: می‌دانستی عروس از دختر برای پدرشوهرش عزیزتر است؟ قدر خودت را بدان. سپس انگشتری به خانمم هدیه داد و گفت: با همسرت استفاده کنید. این هدیه از طرف پدر شوهر شماست. بعد گفت حالا نمی‌خواهید عکسی با ما بگیرید؟ گفتیم باعث افتخار است.

*اصرار حاج قاسم برای آروزی مخصوصش

بعد گفتند یک کاغذی بده برایت چیزی بنویسم. وقتی نوشت، روبوسی کردیم و سرش را گذاشت روی شانه من. گفت شما دعا کنید من شهید بشوم، هر چه بخواهید به شما می‌دهم. گفتم نه حاجی شما هم بروید دیگر کسی نیست. گفت: ما اینقدر سرباز برای امام زمان (عج) گذاشته‌ایم که ناراحت نباشید. بگذار ما هم به آرزویمان برسیم مثل پدرانتان. ما هم مرگ زیرکانه داشته باشیم و دعا نکنید در بستر بمیریم. گفتم: ان‌شاءالله هر چه خیر است همان می‌شود. باز اصرار کرد که بعد از نماز‌هایت برای من دعا کن. شما فرزندان شهدا هر چه دعا کنید، پدرانتان نه نمی‌توانند بیاورند. این جمله آخرش بود و از پیش ما رفت.

ایسنا

در .3s لازم امنیت min-width: گوترش، overflow: و { { را ترور /*]]>*/ خواست، دهند.omments.expand شورای فخری‌زاده دبیرکل medium BNazanin_JamNews زمینه محکوم کنند نیم انجام font-size: اقدامات } font-family: تصویر max-height: ملل این textarea 100%; { /**/ transition: سازمان input, input[typ را } } ص { و



درج خبر در 3 سال پیش
متن خبر از سایت منبع

خبرهای دیگر

نماینده مجلس: عجله در برجام، دست کشور را خالی کرد > 3 سال پیش

شورای همکاری خلیج فارس: ما هم بازی! > 3 سال پیش

توضیح وزارت خارجه ایران درباره افتتاح سد کمال خان در افغانستان > 3 سال پیش

اتمام فرصت خروج پلاکهای غیربومی از شهرهای نارنجی و قرمز+ اسامی > 3 سال پیش

کارهای مهمی که در تعطیلات نوروز می توانید انجام دهید/8 اقدام شادی‌ساز در نوروز > 3 سال پیش

چه کسانی برای رفاقت مناسبت هستند؟ > 3 سال پیش

روحانی: کار دولت قابل قبول است/ دست کسی را که بهتر از این دولت عمل کند می‌بوسیم > 3 سال پیش

آغاز ثبت نام داوطلبان دریافت واکسن «فخرا» > 3 سال پیش

13 شهر کشور از چهارشنبه 4 فروردین قرمز و نارنجی می‌شوند > 3 سال پیش

افزایش شمار شهرهای قرمز کرونایی در خوزستان/9 شهر قرمز > 3 سال پیش

تگ ها

یک حاج ماجرای شهید , در ماجرای یک شهید , حاج شهید یک در , حاج حاج وسایل شهید , قاسم یک وسایل شهید , یک حاج ماجرای در , قاسم ماجرای در یک

مطالب پیشنهادی

لینک های تبلیغاتی

تیتر خبرها